آینده پژوهی در کسب و کار (Futures Studies یا Futurism) به توسعهدهندگان و صاحبان کسب و کارهای سنتی یا آنلاین کمک میکند که متغیرهای محیطیِ مؤثر بر کسبوکارشان را بهتر و سریعتر بشناسند و با پیشبینی فرصتها و تهدیدهای احتمالی، آن کسبوکارها را در مسیری قرار میدهد که در شرایط بحرانی آسیب کمتری ببینند. همچنین این ابزار به مدیران مجموعهها و سازمانها کمک میکند که در صورت آسیب دیدگی، از قبل آمادگی رویارویی با مشکل بهوجود آمده را داشته باشند و بتوانند مجموعهی خود را بازسازی کنند.
آیند پژوهی در زمینههای متفاوتی بررسی شده است که در این مقاله قصد داریم نقش واهمیت آن را در رشد بیزنسها بررسی کنیم؛ اما پیش از هر چیز دیگر باید توضیح داد:
آینده پژوهی چیست و چگونه میتواند به رشد یک کسبوکارکمک کند؟
به طور خلاصه میتوان گفت:
آینده پژوهی مطالعاتی فرارشتهای است که نظر بسیاری از محققان و نوآوران حوزه علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است و میتواند تمام علوم را تحت تاثیر خود قرار دهد. قلمرو موضوعی آینده پژوهی تمام بخشهای فرهنگ، اقتصاد، سیاست، فناوری و هنر را در بر گرفته و نظر به تغییرات پیش رو، موضوعات آن، رو به افزایش است. همه اینها با توجه به این موضوع است که برای زمان آینده نیز نمیتوان محدوده استانداردی در نظر گرفت.
بیایید از اینجا شروع کنیم: بارها دیدهاید که در مواقع بحرانی همچون نوسانهای ناگهانی اقتصادی، مشکلات مدیریتی، محدودیتهای مرتبط با فناوری و شرایط اجتماعی غیرطبیعی، همچون کرونا در ماههای اخیر، بسیاری از کسبوکارها و مجموعههای تجاری، دستخوش نوسان و نگرانیهای بعد از آن میشوند؛ چرا که این بحرانها به روند معمول و رایج آن کسبوکارها صدمه وارد میکنند. از طرف دیگر، دیدهایم که برخی از این کسبوکارها حتی در صورت آسیب دیدن همچنان قادرند خود را سرپا نگه دارند و بحران برای آنها مثل سنگریزههایی است که بر روی سطح آرام دریا، تنها بالا و پایینهای کوچکی را ایجاد کرده است؛ اما واقعا چه چیزی این دو دسته کسبوکار را از هم جدا میکند و دو آینده متمایز برای آنها به تصویر میکشد؟
آنچه در نگاه اول به چشم میآید، روند مدیریتی در هر یک از این دو نوع کسبوکار است که میتواند یک مجموعه، شرکت یا استارتاپ را از آماج حوادث و اتفاقات منتظره یا غیرمنتظره به سلامت بگذراند؛
اما همچنان باید پرسید:
چه شیوههای مدیریتی وجود دارد که به کمک آن میتوان بحران را با دقت بالایی تشخیص داد و به نوعی آن را پیشبینی کرد و خود را برای مقابله با آن آماده کرد؟
اینجاست که اهمیت نگاه آیندهنگرانه خود را نشان میدهد؛ اما با این حال، تنها نیاز کسبوکارها، آیندهنگری محض نیست و ما بایستی به آینده با یک دید پژوهشگرانه و تحلیلی بنگریم تا هر آنچه را که باید، از آن به دست آوریم. از این رو میتوان آینده پژوهی را این گونه تعریف کرد:
آینده پژوهی یک بازوی مدیریتی برای صاحبان کسبوکار یا توسعهدهندگان آن است که با استفاده از رهیافتها و دیگر ابزارهای موجود، روند بلندمدت پیشروی یک مجموعه را شناسایی و جهتگیری آن در آینده را به صورت حرفهای و با روشهای علمی انجام میدهد به این قصد که رویارویی با آینده کاملا آگاهانه و به دور از مواجهه با مسائل پیشبینی نشده باشد.
بنابراین هدف از آینده پژوهی اینست که آستانه تحمل یک مجموعه نسبت به شوکهای وارده به آن بالا برده شود و در نتیجه از پیامدهای بعدی (چه کوتاهمدت و چه بلندمدت) محفوظ بماند.
آنچه باید در موضوع آینده پژوهی به طور ویژه به آن اهمیت داد، تفاوت آن با تحقیق و همچنین یک پیشبینی صرف از فرصتها و تهدیدهای پیش روی مجموعه یا سازمان مورد بررسی ماست. پیش از آنکه به تمایز میان آینده پژوهی و تحقیق و پیشبینی بپردازیم، اجازه دهید واژه آینده را از نگاه یک آیندهپژوه تعریف کنیم. در مبحث آینده پژوهی در حقیقت با سه نوع آینده (یا در برخی مقالات با چهار نوع آینده) روبهرو هستیم:
آیندههای ممکن شامل تمامی آیندههایی هستند که قابل تصورند. میزان احتمال وقوع این آیندهها مهم نیست و هر آن چیزی که در خصوص آینده به ذهن برسد در این دسته جای میگیرد. این آیندهها در پاسخ به این سوال مطرح میشوند که چه چیز توانایی تحقق دارد؟ آیندههای محتمل به آن دسته از آیندهها اشاره دارد که احتمالا تحقق مییابند. به عنوان مثال، تداوم روندهای جاری از جمله آیندههایی است که احتمالا به وقوع خواهد پیوست. برای این نوع از آیندهها میتوان احتمال وقوع در نظر گرفت؛ چراکه برخی از آیندهها از سایر آیندهها محتملتر هستند. این آیندهها به دنبال پاسخ به این سوال هستند که چه چیز احتمالا محقق میشود؟ آیندههای مطلوب برخلاف سایر آیندههای دیگر از جنس برانگیزانندهاند نه از جنس شناخت. این آیندهها برآمده از قضاوتهای ارزشی هستند. در واقع، به واسطه آنکه افراد متفاوت دارای قضاوتهای ارزشی مختلفی هستند؛ لذا آیندههای مطلوب برای افراد و جوامع گوناگون متفاوت است. آیندههای مطلوب در پی یافتن پاسخی مناسب برای این سوال هستند که به دنبال تحقق چه چیزی هستیم؟
بنا بر چنین نگاه موشکافانهای به آینده است که آینده پژوهی از سه منظر مختلف، از تحقیق در حوزههای دیگر جدا میشود:
۱- آینده پژوهی اغلب روند پیشرویِ یک مجموعه را با روشهای مورد تایید خود بررسی میکند به قصد اینکه آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب را به شکلی روشن سازد که همواره، راهحلی برای آن مجموعه در شرایط پیش رو (چه اتفاقی و چه قابل پیشبینی) وجود داشته باشد.
۲- آینده پژوهی و مطالعات آیندهنگرانه به طور مشخص در تلاشاند تا یک دید ساختارمند و همهجانبه را بر اساس دیدگاههای برآمده از مجموعهای از زمینههای مختلف و تأثیرگذار تحت عنوان STEEP بسازند. این عنوان علومی همچون علوم اجتماعی (Social)، فناوری (Technological)، اقتصادی (Economic)، مطالعات محیطی (Environmental) و سیاسی (Political) را شامل میشود.
۳- آینده پژوهی چالشهای پیشِ روی یک مجموعه را مطالعه و فرضیات پشت دیدگاههای غالب و حتی مدعی در مورد آینده را کندوکاو و آشکار میکند. از این رو آیندهپژوهان با این نگاه که آینده خالی نیست بلکه پر از فرضیات و دیدگاههای پنهان است در نلاش برای کشف و یافتن آن دیدگاهها و حتی به چالشکشیدن آنها هستند. به عنوان مثال ممکن است نگاه برخی به یک بیزنس یا یک استارتاپ این گونه باشد که طبق روند کنونی، این مجموعه نمیتواند بیشتر از دو تا سه سال دیگر دوام بیاورد و یک فروپاشی را در آینده نزدیک برای آن متصورند؛ در حالیکه، ممکن است برخی دیگر بر این باور باشند که این مجموعه در نهایت میتواند خود را با شرایط همگام و از ورشکست شدن پیشگیری کند؛
در اینجا، دیدگاه آیندهپژوه این است که در وهله اول، بایستی به فرضیات پیریزیشده این دو دیدگاه نگریست، هر یک را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و اعتبار هر کدام را سنجید و پس از آن، به ارائه راهکار پرداخت.
بنابراین آینده پژوهی به عنوان یک زمینه مشخص از دانش، در حقیقت به دنبال بسط و گسترش مولفههای تحقیق و توسعه یک مجموعه و معمولا ترسیم چشمانداز برای استارتاپهاست و از این طریق سعی دارد با تأکید بر ارتباط میان راهبردها و استراتژیهای به دستآمده از تحلیل فرضیات و همچنین گامهایی که میتوان در این مسیر برداشت، برنامههای منتج به آینده مطلوب را پیادهسازی کند. هدف نهاییِ فرآیندی که آینده پژوهی درصدد آن است، بهتر ساختن سازمانها و آمادهسازی آنها برای مواجهه با آینده و تمام طرحها یا به اصطلاح سناریوهای ممکن، محتمل و مطلوب آن است.
از طرف دیگر آینده پژوهی به طور مشخصی با پیشبینی صرف هم فرق دارد. آنچه در روند پیشبینی در یک سازمان یا کسبوکار دیده میشود تنها یک دورنگری کوتاهمدت است. نرخ بهره در طول چرخههای کسبوکار یا مدیریت سرمایهگذاری با راهبرد مشخص از این دستاند. اینها بیشتر یک افق دید محدود به ما میدهند و بنابراین طبق تعریف دادهشده نمیتوانند در قالب یک فرآیند آینده پژوهی قرار بگیرند.
حتی توسعه نیات و اهداف یک مجموعه از طریق برنامهریزیهای راهبردی یا استراتژیک با یک افق دید یک تا سه ساله نیز نمیتواند یک فرآیند آیندهپژوهانه در نظر گرفته شود.
آنچه مشخصا چارچوب فرآیند آینده پژوهی را برای یک بیزنس و سازمان تعریف میکند، بررسی تمام برنامهها، راهبردها و تغییرات در یک بازه زمانی طولانیمدتتر است که منجر به شناخت و پیشبینی همه آیندههای موجود خواهد شد. به علاوه، تغییراتی در این چارچوب جهت بررسی و شناسایی مورد علاقهاند که اثرات دگرگونکننده و شاخص در روند کلی یک مجموعه داشته باشند نه صرفاً آن نموی که هر شرکت یا مجموعه در بخشهای محدود و کوچک خود در هر دوره زمانی مشخص تجربه میکند.
ما همواره در حال اندیشیدن به آیندهایم؛ چه در زندگی شخصی و چه در موقعیتهای کاریمان به عنوان مدیر، فروشنده، قانونگذار، سیاستمدار و... . در حقیقت، ما در حال فکر کردن به این هستیم که با چه رویه و رویکردی میتوانیم به موفقیت بیشتر و البته پایدار برسیم؛
با این حال، آیا تا کنون برای یک بار هم که شده در کنار احتمالات آینده برای خودمان موفقیت را هم به طور مشخص روشن کردهایم؟
به نظر میرسد که جواب خیلیها منفی است. ما به آینده مینگریم، احتمالات را در نظر میگیریم، چند سال پیش رو را هم پیشبینی میکنیم؛ ولی آن چیزی که واقعا یک مجموعه یا سازمان برای دوام خود طی زمانها و شرایط متفاوت نیاز دارد و آن را از آیندهپژوه یا توسعهدهنده مجموعه خود میطلبد قاعدتا چیزی بیشتر از اینهاست.
کاویدن آینده و درنظرآوردن تمام فرضیات ممکن، هویت بخشیدن به آن (به عنوان آینده منحصر به فرد پیشِ روی کسبوکار)، به دست آوردن درک درستی از موفقیت یک مجموعه در گذر زمان (که نهایتا منجر به فراهم آوردن شرایطی میشود که از دل آن آینده مطلوب کسب و کار بیرون میآید) دقیقا همان چیزی است که کسبوکارهای امروزی شدیدا به آن نیاز دارند.
کسبوکارها همچون اشخاص، جوامع و سازمانها اغلب متحمل آسیب و خسارت در پاسخ به رویدادهای بیرونی ناشی از اثرات طبیعی و غیر طبیعی آب و هوایی، تغییرات جمعیتی، جهانیسازی و نوآوریهای حوزه فناوری هستند. این اتفاقات در بسیاری از مواقع غیرقابل پیشبینی و به طور اجتنابناپذیری گسترده و دور از دسترسند، بنابراین واکنش اثرگذار و دقیق از سوی آن مجموعهها نیازمند فهمیدن، پیشبینی کردن و سروکارداشتن با این اثرات است.
ما برای مواجهه با تمام اتفاقات محتمل آینده، نیاز به رویکردها و رهیافتهایی داریم که خلاق و پیشگیرانه باشند. آینده پژوهی ابزارهایی در اختیارمان قرار میدهد که برای ما رسیدن به چنین رهیافتهایی را ممکن و میسر میکند.
اکنون که متوجه شدهاید ما دقیقاً برای چه به آینده پژوهی نیاز داریم، بیایید با دو مفهوم مرتبط با آن، یعنی رهیافت آیندهپژوهانه و ابزار آیندهپژوهانه آشنا شویم.
رهیافتهای آیندهپژوهانه مجموعهای از ابزارها را به کار میگیرد تا افراد جامعه، سازمانها و صاحبان کسبوکارها را درگیر فهم مسئله ناپایداری آینده کند و بدین وسیله موجب شود آن مجموعهها اکنون و در حال حاضر سیاستهایی را پیش بگیرند که بتوانند به سمت و سوی یک آینده مطلوب حرکت کنند. این درحالی است که ابزارهای آیندهپژوهانه به منظور تکمیل بقیه ابزارهای مدیریتی همچون برنامهریزی، ارتباطات، شبکهسازی و همچنین ارائه راهبرد به کار گرفته میشوند تا آن رهیافتها محقق گردند.
مهمترین دلایل برای استفاده از آینده پژوهی و ابزارهای آن به شرح زیر است:
۱- نیاز به ایجاد یک راهبرد جدید برای کسبوکارهای متأثر از شرایط محیطی و اثرات منفی اقتصادی یا شوکهای اجتماعی ۲- تلاش برای کشف و شناخت روند تغییرات بیرونی و تاثیر کوتاهمدت و بلندمدت آنها بر سازمانها و بیزنسها ۳- تمایل به تعیین مداوم مسیرهای رشد بر اساس یک مجموعه از چشماندازهای جدید و دربرگیرنده اهداف آن مجموعه
در مقالات دیگری به شرح ابزارهای متفاوت آینده پژوهی پرداختهایم.
یکی از ماموریتهای آینده پژوهی این است که به سازمانها و کسبوکارهای موجود و حتی شرکتهای نوپا کمک میکند تا درک و تجسم خود را از آینده مجموعهشان که شامل اندیشههای پیشبرنده، نگرشها به مسائل پیرامون، دغدغهها، نگرانیها و چشماندازهاست، بار دیگر شناسایی و آنها را موشکافانه تحلیل کنند تا بتوانند برای شرایط احتمالی پیشِ رو در بازههای طولانیمدت، تصمیمهایی سازنده بگیرند و از همین امروز بیزنس و شرکتشان را با شیب مناسب و بدون شوک یا تکان سهمگینی به سمت آینده مطلوبشان رهنمون کنند.
دیگر این که آینده پژوهی در صدد کمک به مردم است تا تصویرها و اقدامهای کنونی خود را از حد کوششهای فقط منفعلانه فراتر ببرند و قادر باشند آینده را پیشبینی کرده و سپس بر پایه پیشبینیهای درست طرحهای عملی خود را پیش ببرند. هدف از پیشگوییها کشف ناشناختهها و گاهی بالاخص شناخت آینده است که از دیرباز و به روشهای گوناگونی در همه فرهنگها وجود داشته است.
علیرغم همه آنچه در مورد ضرورت و نیاز کسبوکارها به آینده پژوهی بیان کردیم؛ همچنان موارد و دیدگاههایی وجود دارد که استفاده معمول از آن را با تردید و مشکل مواجه میکند. این موارد و دیدگاهها را میتوان به صورت زیر عنوان کرد:
بسیاری از صاحبان کسبوکارها هنوز آینده پژوهی را به عنوان یک اولویت مهم در نظر نمیگیرند و آن را صرفا یک بار اضافی بر هزینهها، منابع و زمان خود میدانند. با این وجود، آینده پژوهی در طی سالیان متفاوت و در بسیاری از جوامع با مشاهده و مقایسه کسبوکارهای مختلف ثابت کرده است که بیش از هر نیاز دیگری لازم و ضروری به نظر میرسد و صرفا بایستی با شیوههای جدید مدیریتی و استفاده از مدلهای بهروز آماری و اقتصادی و البته نظارت و بازبینی متغیرها در بازههای زمانی مشخص، سعی در هدایت آن به یک سمت و سوی دقیقتر داشت و نه حذف و نادیده گرفتن آن.
منابع: Futures Studies | آينده پژوهي، بستر عبور از مرزهاي دانش | مفاهيم کليدي در آينده پژوهی
در پایان بایستی این را در نظر داشت که عدم قطعیت نهفته در آینده برای برخی، توجیهی برای دوراندیش نبودن آنان است و برای برخی دیگر، منبعی گرانبها از فرصتها است؛ لذا همان گونه که گفته شد بهتر است سازمانها و شرکتها در کنار مدیریت بحران به مقوله آینده پژوهی نیز توجه بیشتری داشته باشند تا با استفاده از مسیرها و چشماندازهایی که این علم در اختیارشان میگذارد، راهبردهای معطوف به آیندهسازی را شناسایی نمایند و با سهولت بیشتری به آینده مطلوب خود برسند. ادوارد کورنیش بنیانگذار و رهبر انجمن آینده جهان می گوید: مهمترین هدف از آیندهشناسی را میتوان به این صورت خلاصه کرد: تشخیص دهیم که با ادامه دادن روند فعلی، در آینده چه روی خواهد داد و تصمیم بگیریم که آیا چنین آیندهای برای ما مطلوب است یا نه و اگر نیست بکوشیم که آن را تغییر دهیم.