پیش بینی آینده و شناخت روش های آینده پژوهی به ما کمک می کند تا دقیق تر تصمیم گیری کنیم. البته آینده پژوهی تنها مختص تصمیمات فردی نیست، بلکه مهم ترین قسمت برای هر تصمیمی در سراسر جهان، در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی زیست محیطی است.
اکنون ممکن است با خود فکر کنید روش صحیح آینده پژوهی چیست؟ و یا چطور از آینده پژوهی استفاده کنیم؟
سناریو نویسی در اصل از حوزه «هنرهای نمایشی» به دنیای آینده پژوهی راه یافته است. در تئاتر سناریو به طرح کلی داستان اطلاق میشود. هرمان کان را میتوان پدر سناریوپردازی دانست، کسی که برای نخستین بار این روش را در آینده پژوهی و تحلیل سیاسی به کار برد.
هرمان کان برای هر موضوعی سه سناریو بدیل طراحی میکرد. اولین آنها را میتوان سناریوی «بدون هیچ شگفتی» یا «طبق معمول» نامید. این سناریو با برونیابی روندهای فعلی و در نظر گرفتن اثر متقابل آنها به دست میآمد و بر این فرض اساسی استوار بود که هیچ پدیده شگفت و شگرفی در آینده روی نخواهد داد و آینده ادامه راه گذشته خواهد بود.
دومین سناریو با پیشبینی سوء مدیریت و بدشانسی، نامطلوبترین تصویر را از آینده ترسیم میکرد و سومین سناریو هم تصویری از مطلوبترین آینده ممکن را ارائه میداد که در صورت خوششانسی و مدیریت اثر بخش میتوانست تحقق یابد. بعدها آینده پژوهان طرح سناریوهای بدیل را مورد انتقاد قرار دادند. به اعتقاد آنها مردم باید سناریوی «بدون هیچ شگفتی» را به عنوان تنها پیشبینی درست از آینده بپذیرند و بر مبنای آن تصمیم بگیرند. آنها این سناریو را نوعی پیش بینی موفقیتآمیز از آینده میدانستند که تنها به دلیل تبعات ناشی از پذیرفتن آن، به طور حتم تحقق خواهد یافت.
البته که هرمان کان در پاسخ به این انتقادها با طعنه میگفت: «هیچ چیز شگفت آورتر از این نیست که سناریوی بی هیچ شگفتی واقعا تحقق یابد»
مدتی بعد از آن منتقدان ایده نوشتن مجموعهای از چهار سناریو را پیشنهاد دادند که البته سناریوی بی هیچ شگفتی را شامل نمیشد. با پیچیدهتر شدن. محیط کسب و کار، شرکتها و سازمانها هم به طراحی سناریوهای گوناگون برای آینده روی آوردند.
شرکت نفتی شل قبل از شوک نفتی سال 1973 از سناریو پردازی برای پیشبینی تحولات آینده استفاده کرد و نشان داد که میتواند افت و خیز بهای نفت را با استفاده از تکنیکهای آینده پژوهی به خوبی پیشبینی کند.
در سال 1974 دو پروژه مهم سناریو پردازی در آمریکا کلید خورد. کی توسط اداره انرژی آمریکا و دیگری توسط بنیاد فورد. این سناریوها نظر عموم را به مشکل بحران انرژی جلب کرد.
سناریو داستانی است که رویدادهای آینده را با استفاده از روابط منطقی به رویدادهای امروز پیوند میدهد و در سراسر این داستان تصمیمها و رویدادها و پیامدهای مهم آنها به تصویر کشده میشود.
گاهی در آینده پژوهی به شکل درستی از " سناریو " استفاده نمیشود. آنچه امروز در بسیاری از سناریوها نوشته میشود، مجموعه ای از دادهها، تحلیل آنها و در نهایت بحث درباره وقایع احتمالی آینده است. چنین تحلیلها و بحثهایی در آینده پژوهی کاملا بجاست و باید هم انجام شود اما این مباحث به خودی خود یک سناریو را تشکیل نمیدهد. تلقی این بحثها به عنوان سناریو درست مثل آن است که نقدی را که درباره یک نمایشنامه در روزنامه نوشته شده است با متن اصلی اشتباه بگیریم.
در خیلی مواقع هم " پیش بینی " با " سناریو" اشتباه گرفته میشود. سناریوها موضوع خاصی را مورد بحث قرار داده و تاریخ مشخصی را برای سناریو در نظر میگیرند. مثلا ( سناریوی دانش و فناوری 2025 ) و یا ( آفریقای 2050 ). سناریو وضعیت قطعی و خاصی را درباره آینده پیشبینی نمیکند، بلکه تنها وضعیت احتمالی آینده را به تصویر میکشد. سناریو باید به اندازه کافی واضح و روشن باشد تا هرکس بتواند مسائل، مشکلات و فرصتهای آینده را به خوبی ببیند و درک کند.
در اصل سناریو توصیفی است معقول و منطقی از آنچه ممکن است اتفاق بیوفتد و نشان میدهد که رویدادها و تصمیمهای امروز چگونه آینده ما را رقم خواهند زد. سناریوها روندها و رویدادها را آنگونه که میتوانند شکل بگیرند توصیف میکند.
احتمال اینکه یک سناریو به طور کامل تحقق یابد بسیار اندک است و تاکنون هم چنین امری رخ نداده است. تحقق یا عدم تحقق هر سناریو ملاک مناسبی برای قضاوت درباره درستی یا نادرستی آن نیست. ارزش سناریو در تحقق کامل آن نیست بلکه در تاثیری است که میتواند در تصمیمگیریها و سیاست گذاریهای درست امروز داشته باشد.
سناریوی خوب در روشهای آینده پژوهی دارای چند ویژگی مهم است:
ارائه تصویری معقول از آینده: سناریوها مسیری منطقی میان تصمیمها و رویدادهای امروز و آینده را ترسیم میکنند.
انسجام درونی: سناریوهای بدیل به موضوعات مشابهی میپردازند که میتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد.
واقعی و هیجان انگیز بودن: تصویری که سناریوها از آینده ارائه میدهند چنان جذاب و در عین حال واقعی است که میتواند بر تصمیم گیریهای راهبردی امروز تاثیر بگذارد.
از آنجا که شناخت دقیق آینده امکان پذیر نیست، آینده پژوهان تنها برنامه ریزی بر اساس یک سناریو را مردود میشمارند. به اعتقاد آینده پژوهان در برنامه ریزی باید مجموعه ای از سناریوها مورد استفاده قرار گیرد. یک مجموعه از سناریوها میتواند طیف وسیعتری از آیندههای ممکن را مورد بررسی قرار دهد و برنامه ریزی اگر بر اساس چنین مجمعه ای صورت گیرد، مسلما دقیقتر و کاملتر خواهد بود و اعتماد ما را در رویارویی با آینده افزایش خواهد داد.
در حین نوشتن سناریو موضوعاتی که مورد غفلت قرار گرفته اند، آشکار میشوند. سناریوها به ما نشان میدهند که رسیدن به کدام آیندهها غیر ممکن است و یا کدام آیندهها خاص و مطلوب ما هستند.
روشهای گوناگونی برای خلق سناریو ابداع شده است، از روشهای ساده تا پیچیده و از کیفی تا کمی. اغلب این روشها با وجود ویژگیهای منحصر به فرد و استفاده از اصطلاحات متفاوت با یکدیگر متشابهند.
شرکت مشاوره ای کوات و جارات در واشنگتن از فرآیند خاصی در سناریوپردازی برای مشتریانش استفاده میکرد. آنها ابتدا شرایط زمینه را درباره موضوع مورد نظر بررسی و سپس با استفاده از منابع گسترده عوامل مهم در شکل گیری آینده را شناسایی میکردند. در این فرآیند بین 6 تا 30 متغییر تاثیر گذار بر وضعیت آینده شناسایی و معرفی میشد.
در مرحله بعد این فهرست غربال و تعدادی از متغییرها حذف میشد و 6 تا 20 متغییر مهم باقی میماند. در گام بعدی یک سناریو اولیه با فرض تداوم متغییرهای موجود و یک سناریوی دیگر که اغلب سناریوی مثبت خوش بینانه بودند بر مبنای یک یا دو متغیر کلیدی مهم ترسیم میشدند. مثلا یکی از سناریوها با فرض یک خط شکنی مهم در عرصه فناوری و یکی دیگر با فرض تغییر در سیاستهای مهم دولتی شکل میگرفتند. سناریوهای دیگر هم حول محور وقایع مهم مانند شکوفایی کسب و کار، فروپاشی و یا سایر رویدادها میچرخید.
پیتر شوارتز یکی دیگر از آینده پژوهان مطرح بینالمللی سناریو نویسی را همانند فیلمنامه نویسی میداند که در آن شخصیتهای داستانی را میپرورانند. سناریوپردازان در این طرح اولیه از نیروهای پیشران تغییرات جهانی به عنوان مصالح اولیه استفاده میکنند. شوارتز در کتاب خود با عنوان ( هنر دورنگری) مراحل مختلف فرآیند توسعه و تحلیل سناریو را تشریح میکند. این مراحل عبارتند از:
- تعریف موضوع یا مسئله اصلی
- شناسایی پیشرانها و روندهای کلیدی و مهم
- دسته بندی این روندها و پیشرانها از لحاظ اهمیت و عدم قطعیت
- انتخاب منطق اول سناریوها و بسط آنها
- ارزیابی معانی ضمنی سناریوها
- انتخاب شاخصهای راهبردی مهم برای کنترل اهداف
دلفی یکی از پر کاربرد ترین تکنیکهای گروهی آینده پژوهی است که هدف محوری آن ایجاد اجتماع در میان خبرگان یا کشف دلایل اختلاف نظر آنها در مورد آینده یک موضوع یا زمینه خاص است. دلفی همچنین روش توانمند برای خلق ایده است که میتواند حتی در مسائل روزمره به کار گرفته شود. یادگیری این روش نسبتا آسان و هزینه به کارگیری آن در مقایسه با بسیاری از روشهای آینده پژوهی ناچیز است.
ابداع روش نظر سنجی دلفی را در اوایل دهه 1960 و به عنوان رنسانس مدرن در آینده پژوهی میدانند. اندیشمندان در آن زمان به بررسی فناوریهای نظامی آینده، مشکلات سیاسی مربوط به آنها و ارائه راه حلهای مناسب برای حل این مشکلات میپرداختند.
در آن روزها روشهای پیش بینی آینده در حوزه نظامی محدود بود و دو تکنیک بازی مبتنی بر شبیه سازی و نظر سنجی از خبرگان تنها روشهای متداولی بودند که مورد استفاده قرار میگرفتند.
روش دلفی برای راه اندازی بحث به معنای واقعی، مستقل از شخصیتها طراحی شده است. اسامی شرکت کنندگان فاش نمیشود تا کسی نداند چه افراد دیگری در بحث شرکت داشتهاند. علاوه بر این برای حذف قدرت سخنوری، پس از جمع آوری نظرات به آنها وزن یکسان میدهند و سپس نتیجه کلی برای تحلیل دقیق تر به پژوهشگران تحویل داده میشود. فاش نشدن نام شرکت کنندگان و بازخورد دو جنبه قطعی و مهم در روش دلفی هستند.
گوردون و هملر با انتشار ( گزارشی از یک پیش بینی بلند مدت ) برای نخستین بار تکنیک دلفی را معرفی کردند. این گزارش شامل پیش بینیهایی درباره خط شکنیهای علمی و فناورانه تا سال 2000 و بعد از آن بود. در این هم اندیشی 82 خبره وجود داشتند. بازنگری این پیشبینیها و مقایسه آنها با واقعیت بسیار جالب است. با یک بررسی اجمالی میبینیم برخی از این پیشبینیها درست از آب در آمدند و برخی هم با واقعیت منطبق نبودند.
برای توصیف این روش از یک مثال فرضی استفاده میکنیم: فرض کنید میخواهیم تاریخی را برای فرود آمدن انسان روی مریخ پیش بینی کنیم. ابتدا خبرگان واجد صلاحیت را شناسایی و از آنها میخواهیم در این نظرسنجی شرکت کنند. این خبرگان میتوانند کارشناسان موشکی، زمینشناسان و زیستشناسهای آشنا با شرایط مریخ، برنامه ریزان آژانسهای فضایی درگیر در این پروژه و یا کسانی باشند که نظر مساعدی درباره فرود آمدن انسان بر روی مریخ ندارند. در مرحله بعد افراد انتخاب شده را درباره روش دلفی توجیه میکنیم و به همه آنها اطمینان میدهیم که نامشان پوشیده میماند، به این معنا که هیچیک از اظهاراتشان به نام آنها ثبت نمیشود.
سوالها توسط پژوهشگران طراحی و از طریق چند پرسشنامه متوالی برای شرکت کنندگان ارسال میشوند. در اولین پرسش نامه از شرکت کنندگان میخواهیم نظرشان را درباره تاریخ فرود آمدن انسان روی مریخ اعلام کنند. دیدگاههای ارائه شده گردآوری و محدوده زمانی به دست آمده در پرسش نامه دوم به اطلاع شرکت کنندگان میرسد. سپس از شرکت کنندگان خواسته میشود با توجه به این محدوده زمانی، دیدگاه خود را بازنگری و دلایل موضع گیری خود را اعلام کنند. مثلا کسی که زمان دیرتری را برای فرود انسان روی مریخ پیش بینی کرده، معتقد است که ربات هم توانایی انسان را دارد، بنابراین فرستادن انسان به مریخ با صرف هزینههای سنگین منطقی و موجه نیست.
این دلایل در پایان دور دوم توسط پژوهشگران بررسی و تلفیق میشود و مبنای پرسشنامه سوم قرار میگیرد. در پرسشنامه سوم نظرات جدید درباره تاریخ فرود بر مریخ را همراه با دلایل ارائه شده برای شرکتکنندگان میفرستیم و از آنها میخواهیم با توجه به این دلایل موضعگیری خود را بازنگری کنند. در ضمن از آنها میخواهیم در صورت صلاحدید و با توجه به واقعیتهای موجود، دلایل غیرمنطقی را حذف کنند. مثلا ممکن است یک نفر حضور انسان را در مریخ برای انجام برخی از فعالیتهای مهندسی خاص یا ایجاد زیستگاه برای ساکنان بعدی ضروری بداند و در نتیجه بحث فرستادن رباتها به مریخ را مردود بشمارد.
در دور چهارم و پایانی این بحثها، پاسخهایی که اغلب اعضا درباره آن به توافق رسیده اند جمع بندی و برای بازنگری آماده میشود.
روش دلفی به یک معنا، بحثی کنترل شده است. در این روش دیدگاههای بسیار متفاوت، همراه با دلایل آنها و همچنین بازخورد نظرات در محیطی توام با آرامش و دور از عصبانیت یا حب و بغض مطرح و گردآوری میشود. گروه خبرگان معمولا به سمت نظر جمع حرکت میکنند و حتی اگر هم اتفاق نظر حاصل نشود، دست کم دلایل احتلاف نظرها کاملا آشکار میگردد.
ارزش روش دلفی در ایدههایی است که تولید میکند، خواه مورد توافق جمع باشد و خواه نباشد.
رمز موفقیت روش دلفی در انتخاب شرکتکنندگان آنها نهفته است. نتایج دلفی به سطح دانش و همکاری شرکتکنندگان بستگی دارد و به همین دلیل دعوت از کسانی که احتمالا ایدههای ارزشمندی در حوزه مورد نظر دارند، بسیار مهم است. در یک مطالعه آماری مثل شمارش آرای عمومی فرض میشود شرکت کنندگان نماینده یک جمعیت بزرگتراند. اما دلفی روش مطالعه آماری نیست. در نظر سنجی دلفی ما به افراد آگاه نیاز داریم نه به نماینده، بنابراین نخستین مشکل، انتخاب شرکتکنندگان متخصص و آگاه در حوزه مورد نظر است.
یکی از راههای مفید برای انتخاب افراد متخصص، رسم ماتریس تخصصهای مورد نیاز است. مثلا در مورد سوال فرود آمدن انسان روی مریخ، ستونهای ماتریس میتوانند بدین قرار باشند: تخصص زمینشناسی درباره سیارات منظومه شمسی، قابلیت طراحی سیستم موشکی، رباتشناسی، آشنایی با مجموعه دادهها، تسلط بر اندازهگیری از راه دور و غیره. در ردیفهای ماتریس هم، نام شرکتکنندگان درج میشود. بدین ترتیب خانههای هاشور زده نشان دهنده نامزدهای مورد نظر هستند. در اغلب مطالعات دلفی 15 تا 35 نفر شرکت میکنند، اما در بعضی موارد تعداد پاسخ دهندگان به صدها یا هزاران نفر میرسد.
پس از دعوت از شرکتکنندگان، گام بعدی طراحی سوالها است. سوال باید واضح و قابل پاسخگویی باشند. مثلا فرض کنیم سوال ما پیرامون افزایش بیماریهای روانی استو میخواهیم بپرسیم که: (راههای موثر و ممکن برای جلوگیری از افزایش این بیماریهای چیست ؟)
سوال برای جمعی از خبرگان ( 10-15 ) نفر ارسال میشود. ارائه پاسخهای تشریحی در این گام مجاز است. گروه پژوهشی دلفی باید پاسخها را جمعآوری و یک پرسش نامه غیر تشریحی تنظیم کند. سوالهای غیر تشریحی میتواند مبنای نخستین پرسشنامه قرار گیرد. اولین پرسشنامه قبل از ارسال به آزمون نیاز دارد. شاید بهتر باشد در این مرحله آزمایشی، پرسشنامه توسط یک گروه مشاورهای کوچک پر شود. هدف آزمون این است که اگر سوالها بد طرح شدهاند و یا احتمال برداشت غلط از آنها وجود دارد مشخص شود.
پس از تایید صحت پرسش نامه آن را برای شرکت کنندگان میفرستیم و در نامهای مکتوب و سربسته هدفمان را از مطالعه و جدول زمانی پاسخگویی به سوالها را یادآوری میکنیم.
در این مثال پاسخدهندگان برای هر دیدگاه دو عدد تعیین میکنند که اولی اثر بخشی و دومی عملی بودن اقدامهای پیشنهادی را نشان میدهند. از آنها میخواهیم ضمن ذکر دلایل خود اگر برای بهبود اثربخشی و عملیاتی شدن اقدامها راهی به نظرشان میرسد یا هر پیشنهاد دیگری دارند بنویسند.
یکی از مهمترین نکاتی که در پرسشنامه آینده پژوهی به روش دلفی باید رعایت کنیم، جملهبندی سوالها میباشد. به طور مثال در جمله (چه زمانی دوچرخهها عمدتا از پلاستیک ساخته خواهند شد و در رفت و آمدهای شهری مورد استفاده قرار خواهند گرفت؟) دو رویداد در یک سوال مطرح شده است و این مسئله کیفیت و شفافیت در پاسخ مخاطب را کاهش میدهد چرا که در چنین سوالی فرد مورد پرسش درک متفاوتی نسبت به استفاده از پلاستیک در دوچرخههای آینده و کارایی آنها در حمل و نقل شهری خواهد داشت.
به خاطر داشته باشید انجام روش دلفی کار بسیار دشواری است. شکرت کنندگان باید با دقت زیاد انتخاب شوند و پرسش نامهها در نهایت دقت اماده و مورد آزمون قرار گیرن تا از هرگونه ابهامی پرهیز شود.
نقطه قوت اصلی این روش کشف تدریجی و واقعبینانه موضوعاتی است که نیاز به داوری دارند و نقطه ضعف آن هم کنار گذاشتن سوالهایی است که برای مطرح کردن آنها تکنیکهای بهتری در دست است. مثلا سوالهایی درباره آینده وجود دارد که میتوان با استفاده از دادههای موجود به آنها پاسخ داد و نیازی به نظرخواهی نیست. به طور مثال با توجه به روند مستمر مهاجرت در سال 2050 نرخ مرگومیر افراد بالای 70 سال در آمریکا چقدر خواهد بود؟ این سوال پاسخ عددی دارد که میتوان آن را محاسبه کرد. در دلفی نباید از سوالهای مبتنی بر دادهها استفاده کنیم. اما این پرسش که روند کنونی ازدیاد جمعیت در کشور ادامه خواهد داشت یا خیر نیازمند داوری است و بنابراین برای طرح در نظر سنجی دلفی مناسب است.
شناسایی و تحلیل روندها یکی از روشها و ابزارهای مهم آینده پژوهی اکتشافی است که در واقع نخستین و مهمترین گام در آینده پژوهی اکتشافی یا پیش بینانه محسوب میشود. این روش هم به طور مستقل و هم به عنوان پیش نیاز در برخی از روشهای آینده پژوهی مورد استفاده قرار میگیرد.
یکی از مشخصههای دنیای امروز که در شکل گیری دنیای آینده تاثیر بسزایی دارد، پدیده (تغییر) است. اگر به فناوریهای جدید، تجهیزات جدید و شیوههای نوین زندگی نگاهی بیاندازیم، تغییر را با همه وجود حس خواهیم کرد.
عصر حاضر را میتوان عصر دگرگونیهای چندگانه نامید. کافی است چشم خود را باز کنیم تا موج سهمگین تغییراتی که دنیای دیجیتال در اقتصاد و نهادهای اجتماعی ایجاد میکند را مشاهده کنیم.
این تغییرات دنیا را هرروز پیچیدهتر و متفاوتتر میکنند و بر شکل گیری دنیای آینده نقش و تاثیر انکار ناپذیری دارند. در دنیایی که با شتاب تغییر میکند آینده شباهت زیادی به امروز و دیروز نخواهد داشت.
نخستین گام در پیش بینی اینده شناسایی نیروهایی است که باعث ایجاد تغییرات در حوزههای مختلف شده و زمینه را برای شکل گیری آینده فراهم میسازد.
در ادبیات آینده پژوهی به عوامل موثر در تغییرات، پیشرانهای تغییر یا پیشرانهای آینده میگویند. پیشرانها نیروهای مهم و تاثیرگذاری هستند که حال را به سمت آینده به پیش میبرند. جیمز دیتور، یکی از آینده پژوهان غربی آینده را حاصل برهم کنش چهار عامل میداند: رویدادها، روندها،تصویرها و اقدامها.
رویدادها همان اتفاقات مهمی هستند که وقوع آنها در شکل گیری آینده نقش موثری دارند. رویدادهایی که هم اکنون در جریان هستند تا حدودی قابل درک و شناختند اما پیش بینی رویدادهای آینده به سادگی امکان پذیر نیست، بخصوص رویدادهایی که دلایل شناخته شده یا نظم خاصی ندارند. آینده مملو از رویدادهای ناشناخته است. منظور از رویدادها در اینجا حوادثی است که خارج از کنترل ما هستند، اقدامات و تصمیماتی که خود ما برای زندگی خود میگیریم و مسلما بر آینده ما تاثیر مهمی دارند، در دسته رویدادها جا نمیگیرند.
روندها: اگر ما برای پیش بینی آینده از رویدادهای کمک نگیریم، پس چگونه آینده را پیش بینی کنیم ؟ پاسخ این پرسش چندان دشوار نیست. رویدادها در پیش بینی آینده به ما کمک میکنند اما نه همه آنها، بلکه رویدادهایی که با الگو یا نظم مشخصی در طول زمان تکرار میشوند. جریان مستمر رویدادها یا به بیان دیگر جریان مستمر تغییرات را روند میگویند. مثلا روند تدریجی گرم شدن زمین، روند افزایش مشارکت سیاسی مردم یا مثلا روند افزایش امید به زندگی که از روندهای مهم جهانی هستند.
اگر میخواهید بدانید روند یا ترند چیست توجه شما را به تعریف زیر جلب میکنم:
روندها رویدادهایی هستند که در طول زمان از گذشته تا آینده امتداد دارند و همین تداوم، آنها را قابل پیش بینی میکند. روندها هم وضعیت کنونی ما را مشخص میکنند و هم ما را از موقعیت احتمالی آینده با خبر میکنند.
روندها اطلاعات با ارزشی درباره آنچه ممکن است پیش آید در اختیارمان قرار میدهند. شناخت روندها در تحلیلهای آینده پژوهانه نقش پررنگی دارد.
به اعتقاد دیتور سومین و چهارمین عامل عمده ای که آینده را شکل میدهد تصویرهایی است که مردم از آینده در ذهن خود پرورانند و اقداماتی که بر مبنای ان انجام میدهند. بعضی از این اقدامها عمدا به قصد اثرگذاری بر آینده صورت میپذیرد اما بعضی دیگر نه. ولی تمامی آنها بر آینده تاثیر میگذارند. در اینجاست که آینده پژوهان میتوانند یک قدم از آینده پژوهی اکتشافی فراتر نهاده و به دنیای آینده پژوهی هنجاری وارد شوند. فرض اساسی رویکرد هنجاری این است که با تصور و تجسم آینده مطلوب که به نام آینده مرجع یا چشم انداز شناخته میشود و باور و اقدام بر اساس این تصویر، ما میتوانیم آینده را به سمت و سوی مطلوب حرکت دهیم.
در آینده ممکن است وقایعی روی دهد که کاملا نو بوده و پیش از آن هرگز به تجربه بشری در نیامده باشد. چنین اموری را موضوعات نو پدید مینامند. گرچه احتمال بروز این رویدادها در آینده وجود دارد اما در حال حاضر به سختی قابل مشاهده اند و در گذشته هم وجود نداشته اند.
بسیاری از آینده پژوهان استدلال میکنند که مهم ترین روندهای آینده همین موضوعات نو پدیدند که عمدتا پیامد مستقیم یا غیر مستفیم فناوریهای جدید هستند. به اتکای این فناوریها بشر میتواند دست به کارهایی بزند که قبلا قادر به انجام آنها نبوده یا برعکس، کارهایی را که قبلا به سادگی انجام میداده، اکنون برایش دشوار شده است.
روشهای شناسایی موضوعات نو پدید کاملا با روشهای سنجش و پیش بینی سایر روندها تفاوت دارند.
3 روش کلی آیندهپژوهی
سناریونویسی یا توصیف داستان گونه از آینده:
رویدادهای آینده را با استفاده از روابط منطقی به رویدادهای امروز پیوند میدهد و در سراسر این داستان تصمیمها و رویدادها و پیامدهای مهم آنها به تصویر کشیده میشود.
آینده پژوهی به روش دلفی:
تحلیل روندها و موضوعات نو پدید:
یکی از روشها و ابزارهای مهم آینده پژوهی اکتشافی است و نخستین و مهمترین گام در آینده پژوهی اکتشافی یا پیشبینانه محسوب میشود.