اگر یک کسبوکار اینترنتی دارید، حتما در مورد دیجیتال مارکتینگ شنیدهاید و حتی فراتر از آن، حتما استراتژیهایی برای بهره بردن از این شیوه بازاریابی دارید. اما شاید برایتان سوال پیش آمده باشد که آینده دیجیتال مارکتینگ چگونه رقم خواهد خورد؟ چه تغییراتی در انتظار برندها است و دیجیتال مارکتینگ چطور میتواند با این تغییرات، هماهنگ شود؟
این روزها، بازاریابی و تبلیغات، بسیار پویا و انعطافپذیر است. زمانی بود که فکر میکردیم نصب یک بیلبورد میتواند برای فروش محصولات، بیشترین تاثیرگذاری را داشته باشد. ولی درست مثل همه جنبههای دیگر زندگی، تکنولوژی، بازاریابی را هم برای همیشه تغییر داده است. در واقع با پیشرفت فناوری، نه تنها شیوه ساخت تبلیغات تغییر کرده، بلکه نحوه خرید محصولات هم دستخوش تغییر شده است.
حالا، بهترین راه برای افزایش فروش، این است که شما دقیقا همانجایی جلوی چشم باشید که مشتریان شما حضور دارند. که این مکان، لزوما یک مکان فیزیکی نیست. این روزها تقریبا هر کسی که به اینترنت دسترسی باشد، در یکی دو شبکه اجتماعی فعالیت دارد. شبکههای اجتماعی و اینترنت، همانجایی است که باید حضور داشته باشید. جایی که مخاطبانتان بیشتر وقت خود را میگذرانند. جایی که در آن دنبال بهترین محصولات و خدمات میگردند.
دیجیتال مارکتینگ، مثل سایر انواع بازاریابی، دائما در حال تغییر است. دورهای که در آن تبلیغات در مجلات و بیلبوردها برای موفقیت شرکتها کافی بود، گذشته است و این روشهای تبلیغاتی دیگر نمیتوانند مثل سابق برای محصولات و خدمات شما به اندازه کافی خریدار پیدا کنند.
وضعیت جامعه و ارتباطات امروزی به شکلی است که نمیتوان تاثیر بازاریابی دیجیتالی بر توسعه کسبوکارها را در آن نادیده گرفت. تا همین چند وقت پیش، شرکتها با معرفی صریح و مستقیم محصولات خود، به موفقیت میرسیدند. آنها به مشتری میگفتند که محصولات و خدماتشان چه مشکلی را از آنها حل میکند و اینکه چرا از سایر رقبا بهتر هستند. ولی امروزه مردم مستقیما به تبلیغات برندها اطمینان نمیکنند و بیشتر از همه به دیگر مشتریهای یک برند اطمینان دارند.
در واقع این روزها شرکتها متوجه شدهاند که مردم، خریدن محصولاتی را که به طور واضح تبلیغ میشوند و از مزایای آنها صحبت میشود، دوست ندارند. هر روز، شرکتها به دنبال راههای جدیدی هستند تا به مردم این حس را القا کنند که محصولات آنها را میخواهند یا به این محصولات نیاز دارند. استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ با کمک ابزارهای جدید و بهروز، دقیقا همین کار را انجام میدهد.
مشتریان هم دوست دارند خودشان برای خرید تصمیم بگیرند و برای خرید خود، دلایل شخصی دارند. بر اساس تحقیقات ODM Group، بیش از ۷۰ درصد از مشتریان، قبل از اینکه چیزی بخرند به شبکههای اجتماعی مراجعه میکنند. بنابراین همیشه موقع خرید، بر خلاف آنچه که به نظر میرسد خودشان تصمیمگیرنده نهایی نیستند و نظر دیگران هم در خرید آنها تاثیرگذار است.
در این شرایط که مردم برای خرید کردن حساستر و دقیقتر شدهاند، در ادامه دو استراتژی را خواهید دید که از طریق آنها میتوانید به شیوهای زیرکانه، محصولات و خدمات خود را بفروشید:
بیان کردن لحظاتی از تجربیات دیگران، تماشا کردن سناریوهایی که در زندگی واقعی اتفاق افتاده یا به اشتراکگذاری محتوایی که سرگرمکننده، غیرمعمول، احساسی یا تکاندهنده باشد میتواند مشتری را به برقراری تعامل با برند شما وادار کند. برند نایکی به خوبی از این استراتژی برای تبلیغ محصولات خودش استفاده میکند و در شبکههای اجتماعی داستانهایی از سلبریتیها، ورزشکاران و... منتشر میکند. این کار اگر به درستی انجام شود، میتواند بین مخاطب و برند، یک ارتباط احساسی تاثیرگذار برقرار کند.
بسیاری از ما به توصیههای غریبهها اطمینان می کنیم. بر اساس یک نظرسنجی که توسط BrightLocal انجام شده، ۸۵ درصد از مشتریان برای خرید محصولات علاوه بر نظرات شخصی به نقدهای فضای آنلاین هم توجه میکنند. در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی، کانالی برای جمعآوری نظرات دیگران و انتشار آنها فراهم کنید. این کار یک روش مفید و تاثیرگذار برای این است که مشتریان شرکت شما را بهتر بشناسند.
یکی از ترندهای رایج بازاریابی خصوصا در دیجیتال مارکتینگ، ایجاد آوازه برند است. مهمترین نکته در این شیوه از بازاریابی، اصالت، صحت و اعتبار برند شما است. به همین دلیل است که اینفلوئنسرها این روزها محبوب شدهاند. آنها خودشان را بدون هیچ نقابی در برابر مخاطب قرار میدهند. به همین دلیل است که این روزها، مورد اعتماد مردم هستند و وقتی محصول یا خدماتی را تبلیغ کنند،
آن محصولات با استقبال مشتریان مواجه میشود. اگر شما هم اعتبار برند خود را حفظ کنید و نشان دهید، مشتریها خودشان به یک تبلیغکننده تبدیل میشوند و شما را به دیگران توصیه میکنند. یک راه عالی برای اینکه بتوانید از این شیوه برای تبلیغ خودتان استفاده کنید این است که پرسونای صحیحی برای معرفی محصولات خود انتخاب کنید.
به نقل از Cisco، تا سال ۲۰۲۱، تقریبا ۸۰ درصد از محتوای آنلاین، ویدیو خواهد بود. این آمار نشان میدهد که فرصتها برای اینفلوئنسرهای ویدیویی مثلا در یوتیوب، روزبه روز بیشتر میشود و علاوه بر این، اعتبار و کاریزما، بیشتر از همیشه برای شما سودآور خواهد بود.
یکی از روشها برای اینکه بررسی کنید که اینفلوئنسری که برای تبلیغات انتخاب کردهاید، مفید و اثربخش هست یا نه، این است به آنها لینک یا کد کوپن برای رهگیری بدهید. در اتنهای هر ماه، میتوانید تعداد فروش مرتبط با اینلوئنسر را بررسی کنید.
برای انتخاب اینفلوئنسر باید دقت کافی داشته باشید. کسی را انتخاب کنید که بیشترین شباهت را به مخاطبان شما دارد. هر کسی برای اینکه با یک برند احساس نزدیکی کند و از آن خرید کند، به یک نظر قابلاطمینان از طرف دیگران نیاز دارد. بر اساس تحقیقات انجام شده، ۸۲ درصد از مشتریان، علاقه دارند که توصیههای میکرواینفلوئنسرها را دنبال کنند.
این روزها به قدری محتوا در فضای اینترنت تولید میشود که برندها و شرکتها برای جای گرفتن در ذهن مخاطب، با رقبا وارد یک جنگ تمام عیار میشوند. البته در این جنگ، خبری از خونریزی و تلفات جانی نیست ولی جنگ سادهای نیست و پیروزی در آن، نیازمند استراتزیهای قوی دیجیتال مارکتینگ است. یکی از اشتباهاتی که باعث میشود که برند، مشتریان احتمالی خود را از دست بدهد این است که در تولید محتوا افراط میکند.
درست مثل بیلبوردها که چند دهه پیش رواج زیادی داشتند، مردم وقتی با محتواهای یکسان و بیش از حدمعمول مواجه شوند، دلزده میشوند. خبر خوب اینکه دیجیتال مارکتینگ، کاملا انعطافپذیر است یعنی شما همیشه فرصت دارید که استراتژی خود را تغییر دهید. هفتهای دو تا سه محتوا، کافی است. فراموش نکنید که ارائه تعداد کم محتوا با کیفیت بالا، بهتر از این است که مخاطب را با انبوه محتوا دلزده کنید.
ما باید مرتبا تجربه خرید مشتری را تغییر دهیم. تجربه خرید مشتری، فراتر از ایجاد سرخوشی لحظهای در اولین برخورد با محصول است. مردم دوست دارند در تمام مراحل خرید، احساس خوبی داشته باشند و از طرف برندها به آنها اهمیت داده شود. باید استراتژی خود را برای مشتریان احتمالی بهبود بدهید. مشتریان احتمالی به اندازه مشتریان فعلی اهمیت دارند.
فرآیند بازاریابی اکنون نشان میدهد که سیستم فروش/خرید، مبتنی بر یک چرخ و فلک است. به نظر میرسد که سیستم قدیمی قیف فروش، فقط قبل از خرید به مشتریان اهمیت میدهد. پس از فرآیند خرید، آنها برای کمک به فرهنگ سازمانی، خدمات مشتری یا استراتژی بازاریابی شرکت، در اولویت قرار ندارند. اما سیستم چرخوفلک، بر اساس بازخورد مشتریان در تک تک مراحل خرید است: قبل، حین و بعد از خرید.